Thursday, October 04, 2007

چهار

از یکی از صحنه های همان فیلم « آخرالزمان» آقای مل گیبسون شروع می کنم: زنان و مردان دهکده‌ی غارت‌شده را در شهر روی سکوی برده فروشی به حراج گذاشته اند. شهری ها این بخت برگشته ها را برانداز می کنند و خوب ها را به بیگاری به جاهای خوب می‌برند و بی‌مصرف‌ها را رها می‌کنند در فلاکت.
پیشاپیش بگویم که کمی دارم اغراق می‌کنم و البته در مثل هم مناقشه نیست؛ اما وضعیت امروز ایرانیان مهاجر شبیه همان بازار شده است. ما که در راه رسیدن به زندگی آرام و بی‌دغدغه، در زمره‌ی شکست‌خوردگان گیتی هستیم، برای برخورداری از گوشه ای آرام و انسانی از جهان پهناور ناچاریم داشته‌های‌مان را در این بازار و آن سرا فرادست بگیریم؛ تا که قبول افتد و چه در نظر آید! کسی مال و منالش را الم می‌کند و دیگری دانش و تجارب‌اش را...
پیمان هوشمندزاده هم یک بار گفته بود:«... عاشقي كه هيچ، بچه بازي هم كه امتياز ندارد، !»

No comments: