Saturday, January 29, 2011

زار

اهل هوا كساني هستند كه گرفتار يكي از باد ها شده اند و بادها قواي مرموز و اثيري و جادويي را گويند كه همه جا هستند و مسلط بر نوع بشر. هيچ كس را ياراي مقابله با آنها نيست و آدميزاد در مقابلشان راهي جز قرباني دادن و تسليم شدن ندارد. بادها همچون آدميان مهربان يا بيرحم،كور يا بينا ، كافر يا مسلمانند.وقتي كه باد سراغ كسي رفت و او را مركب خود ساخت دير يا زود مريض و هواييش مي كند.براي رهايي از درد و رنج باد بايد پيش بابا و يا ماماي آن بادرفت.براي پائين آوردن و زير كردن باد هر بابا و يا ماما مجالس ومراسم خاصي براي بازي كردن ترتيب مي دهند و طي همين مراسم است كه بابا يا ماما باد را از بيمار بيرون مي كند. مجلسي و سفره اي و خوني و اين مراسم همان است كه باد مي خواهد و به وسيله همين هاست كه باد صاف و بينا ميشود و شخص مبتلا در جرگه اهل هوا در می‌آید
 12ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، ص



پ.ن. این هم شاهد از غیب:
http://anthropology.ir/node/9346

Wednesday, January 19, 2011

P E N U M B R A












 آخرین پست هایی که در مورد موضوعات تخصصی نوشتم باعث شد خیلی جدی به شروع یک وبلاگ انگلیسی فکر کنم. نوشتن ِواژه ها و اسامی لاتین به شکل "الیور تسمان"، "بولینگر و گرومان" یا مثلا "کوپ هیمل بلاو"، "پارامتر" و "دتایل" یا برگردانِ سلیقه‌ای واژه‌ها و ترکیب‌های تخصصی مثل "عوامل خود به خودی"، "رویکرد همگرایانه"، "ارتقای کارکرد"، "فاکتورهای زیست محیطی"و "گاترهای دفع آب" و نیز استفاده از عینِ واژه‌ی لاتین، هیچ کدام راه حل مناسبی نیست و درمجموع متن را زشت و آشفته می کند. از طرف دیگر، از مخاطبان چنین مطالبی غالباً انتظار می‌رود توان خواندن متون انگلیسی را داشته باشند. درنهایت هم برای دانستن بیشتر در مورد موضوع مورد بحث باید سراغ مراجع انگلیسی رفت. پس چرا رنج بیهوده‌! 
نام وبلاگ جدید را از همین‌جا وام گرفتم، آیین‌نامه‌ی مختصری برایش نوشتم، دستی به سر و رویش کشیدم و سردری هوا کردم و عکس و توضیحی: 
نیمسایه هم همچنان می‌ماند همین‌جا برای رنگ روزها، دروني ترين دل‌مشغولي‌ها، حرفي براي مخاطبي دور و شكلِ مكتوبِ حسِ دروني و البته برای پیوند با زبان شیرین مادری.