پشت برف... پس ِ گرفتگی هوا... تلاشی کور... گریختن از آغوش متجاوز... التهابی تحمل ناپذیر میان پاهایت... دستی در گریبانت به دریدن مشغول... آتشی در ذهنت برافروخته از اشتیاق رها بودن... آویختن در سنگر ِ وحشی اش... گذشتن لبی آرام بر شانه ای که میتوان گاز گرفت... قطره اشکی متلاشی بر سینه ات... پلکی به رویا گشوده از تماشا آسوده... آوازی سراسیمه از شادمانگی تقدیمی... تنشی که روحت را از پرواز سیراب میکند. آتشی که با این بازیها فرو نمینشیند... سگی که در بدنت « جانور» را زنده نگاه میدارد... وحشی ِ من! وحشی ِ من!
این یکی از بیشمار «آفلاین» های امیر رضایی است که یکی دو سالی است در انتظار پاسخ دوستان «سند تو آل» میکند. پاسخ ِ دیرهنگام من به او بازگویی این یکی است که نصاویری زنده و تکان دهنده دارد. شاعرش نمیدانم خودش باشد یا کس ِ دیگری....
پ.ن. راستی «آف لاین» و « سند تو آل» جایگزین فارسی دارند؟