Thursday, November 29, 2007

جانور

پشت برف... پس ِ گرفتگی هوا... تلاشی کور... گریختن از آغوش متجاوز... التهابی تحمل ناپذیر میان پاهایت... دستی در گریبانت به دریدن مشغول... آتشی در ذهنت برافروخته از اشتیاق رها بودن... آویختن در سنگر ِ وحشی اش... گذشتن لبی آرام بر شانه ای که می‌توان گاز گرفت... قطره اشکی متلاشی بر سینه ات... پلکی به رویا گشوده از تماشا آسوده... آوازی سراسیمه از شادمانگی تقدیمی... تنشی که روحت را از پرواز سیراب می‌کند. آتشی که با این بازی‌ها فرو نمی‌نشیند... سگی که در بدنت « جانور» را زنده نگاه می‌دارد... وحشی ِ من! وحشی ِ من!
این یکی از بی‌شمار «آف‌لاین» های امیر رضایی است که یکی دو سالی است در انتظار پاسخ دوستان «سند تو آل» می‌کند. پاسخ ِ دیرهنگام من به او بازگویی این یکی است که نصاویری زنده و تکان دهنده دارد. شاعرش نمی‌دانم خودش باشد یا کس ِ دیگری....
پ.ن. راستی «آف لاین» و « سند تو آل» جایگزین فارسی دارند؟

Monday, November 26, 2007

خلاقیت - معماری

فراخوان‌های معماری وبلاگ‌ها را سرجمع پدیده‌ی مثبتی می‌دانم: چارچوبی است برای هدفدار نوشتن در باب مفاهیم پایه‌ی معماری، نرمشی‌است برای ذهن و در عین حال یک حرکت جمعی نیز هست؛ این آخری دقیقا ً همان چیزی است که به رغم ضرورت حرفه‌ای، کمبود آن در فضای معماری کشور همیشه محسوس بوده است.
این بار محمدرضا شیرازی در «طرح سوم» ضیافتی ترتیب داده برای نوشتن در باب « خلاقیت - معماری»...

معماری هنری است دست به عصا و محافظه کار. الزامات اقتصادی، عملکردی و تکنولوژیک همواره این حرفه را مقید و محدود کرده. هرچند الزامات یاد شده کم و بیش در فرآیند خلق دیگر گونه‌های آثار هنری نیز تاثیرگذارند، اما ابعاد فیزیکی، هزینه‌ها و تعداد عوامل اجرایی حاضر در شکل‌گیری یک اثر معماری در مقایسه با دیگر رسته‌های هنر بسیار گسترده تر است و- در نتیجه - مطالعات، ملاحظات و رعایت قید و بندهای سخت‌گیرانه و دشواری را ایجاب می‌کند که میزان تاثیر آن بر ماهیت بنای ساخته شده از هر مقوله‌ی خلاقانه‌ی دیگری فراتر است.
هر اثر هنری در چارچوب قواعد و قوانینی شکل می‌گیرد که ریشه در زمان و مکان آفرینش اثر و اصول حرفه‌ای معماری دارد. هنرمند ِ معمار پاره ای از این قوانین را می‌پذیرد و در طرح بنا لحاظ می‌کند و برخی را نیز به چالش می‌کشد و با طرح استدلال و بیان سلسله مراتب ِ اولویت‌های ذهنی اش، از آن‌ها عبور می‌کند. از این‌جا به بعد معمار، «چیزی» به چارچوب موجود «می‌افزاید» و افزون بر تامین خواسته‌های پیش فرض ِ طرح، « قابلیت‌ها»ی جدیدی را نیز در بطن اثر می‌آفریند که حاصل تجربه، شهود و اندوخته‌ها و گرایش‌های شخصی اوست. در واقع، این «افزودنی‌ها» همان مصداق «خلاقیت» ِ نهفته در بطن اثر معماری است.
میزان ارزش هنری یا فنی و سودمندی رویکردهای خلاقانه‌ی معمار در خلق یک بناست که حیطه‌ی اختیار او را در ترجیح و اولویت دادن ِ این رویکردها بر ویژگی‌های پیش‌خواسته تعیین می‌کند. وزن و اعتبار ِ نوآوری‌های معمار می‌تواند به او توان درهم شکستن ِ الگوهای کهن، تعریف نظمی جدید بر پایه‌ی منطق ِ زمان و مکان و موضوع ِ اثر و توجیه کارفرما، کاربر و دیگر افرادی را اعطا کند که هر یک به‌گونه ای در تصمیم‌گیری های آتی، حضور و مشارکت دارند. غالبا ً این عده از دیدگاه‌هایی محافظه کارانه و برمبنای تجارب قبلی و پیش‌فرض‌های ذهنی خود درمورد اثر معماری آتی می‌اندیشند و ترس‌ها، محدودیت‌ها و قواعدی که بر ذهن مآل اندیش آن‌ها سنگینی می‌کند، لزوما ً بر پایه‌ی واقعیت‌های خارجی نیست. بنیادی‌ترین مسؤولیت اجتماعی معمار در آغاز فرایند خلق یک اثر معماری، ترسیم چشم اندازی جامع و جذاب از امتیازاتی است که پیگیری روندی خلاقانه - و در عین حال عقلایی و نظام‌مند - به محصول نهایی اعطا می‌کند. معمار موظف است با تطمیع کارفرما و کاربر، آن‌ها را به سمت اتخاذ رویکردی خلاقانه در قبال اثر در مراحل مختلف ِ طرح و ساخت سوق دهد. میزان نیروی ذهنی، اندوخته‌ی علمی و توان ِ معمار در برقراری تعادل میان «نوآوری» و «نظام‌مندی» اثر، ابعاد موفقیت یا شکست او را در این راه تعیین می‌کند.

Tuesday, November 20, 2007

بی‌نوایان

یک جایی مثل بنگلادش را وقتی بعد از سیل نشان می‌دهند، آدم هیچ‌وقت نمی‌تواند بفهمد این‌ها وضع‌شان دقیقا ً چه‌قدر بدتر شده!

Saturday, November 17, 2007

خانه

عجالتا ً به بهانه‌ی فراخوان مهندس رفیعی در باب خانه می‌نویسم و بعدتر از طرح مرکز همایش بیمارستان رضوی صحبت می‌کنم که بامداد شنبه سیزده شیت آن از تنور درآمد و آخر این هفته می‌رود مشهد برای تحویل به دفتر مسابقه...

واژه‌ی «خانه» چنان بار معنایی گسترده، پس زمینه‌ی ذهنی عمیق و بار عاطفی کمرشکنی دارد که نگاه کردن و سخن راندن از آن از دیدگاه صرف معماری بسیار دشوار است. واژه‌ی «خانه» تداعی‌کننده‌ی حریم و مامنی است که کیفیت «داخل» و «خارج» آن به نسبت دیگر اماکن ساخته‌ی دست بشر تفاوت به مراتب بیشتری دارد. شما صبح که از «خانه» بیرون می‌روید تا شب که به «خانه» باز می‌گردید، کل این زمان را «خارج» از «خانه» بوده اید، هرچند که در طول این مدت به اداره، دندانپزشکی، فرودگاه، رستوران، فروشگاه یا هرگونه‌ی دیگری از بناهای ساخت بشر «وارد» و از آن «خارج» شده‌باشید.به نظر من این وجه تمایز می‌تواند نقطه‌ی آغازین مناسبی برای درک کیفیت فضایی منحصر به فرد «خانه» و اندیشیدن به آن از دیدگاه معمارانه باشد: «خانه» بنایی است برای «آرامیدن» در «درون» آن و از آن به مقصد «بیرون» و اجتماع خارج شدن و باز، «بازگشتن» به آن برای «آرامیدن».

Monday, November 05, 2007

قلپ قلپ قلپ

در حال حاضر، آرزویی جز دیدن غروب آفتاب شامگاه بیستم آبان هشتاد و شش ندارم؛ داستان مکرر مسابقه و شارت است... این جا را هم اگر بببینید تصدیق می کنید که هنر فقط نزد ایرانیان است و بس؛ خواه همین جا در مهد هنر باشد یا در کرانه ی تاریک و روشن اسکاندیناوی: