Friday, April 22, 2011

دو کلمبیایی بودند و یک باسکی و بعدتر دو کلمبیایی دیگر و یکی از یکی سرخوش‌تر. طبیعتا با هم اسپانیایی صحبت می کردند. در واقع تلاش می کردند اسپانیایی استانداردی صحبت کنند که همه بفهمند. هر از گاهی که می خواستند من هم متوجه بشوم باز فشار مضاعفی می‌آوردند به خودشان و سوئدی می گفتند موضوع را و من هم با فشار مضاعفی که به خودم می‌آوردم یک بخش‌هایی را سردرمی‌آوردم... طبعا ترجیح دادم بیشتر از تاپاس و خوراک صدف لذت ببرم و سرزندگی پیش خدمت تایلندی که اسپانیایی را که روان و راحت صحبت می‌کرد که هیچ، گوشه کنایه‌های گویش‌های لاتین را هم می‌دانست و بی‌جواب نمی‌گذاشت.