Friday, October 30, 2009

The city and s e x












S e x and the city نمونه‌ی موفقی است از City Marketing. اپیزودهای متعددی از این مجموعه با جملاتی در ستایش کلان‌شهرِ نیویورک آغاز می‌شود:

نیویورک، شهر جوان های پرشور و شایسته، برانچ های یکشنبه، نیویورک تایمز، موفق‌ترین مدیران، زیباترین زنان، آوانگاردترین آثار هنری، مجلل‌ترین رستوران‌ها، شهر سرمایه و شهرت و موفقیت... و در ادامه، این توصیف اولیه با نماهای داخلی و خارجیِ پرشمار از فضاهای شهری و بناهای شهر تکمیل و تاکید می‌شود. خطوط داستانیِ متنوعِ بخش‌هایِ مختلفِ این مجموعه زمینه ای است برای معرفیِ تصویریِ گوشه و کنارِ این شهر و جریانِ زندگیِ شخصیت‌هایِ اصلی و اطرافیانِ پرشمارِ آنها هم امکان نمایش زنده و خلاقِ فعالیت‌هایِ جاری در آن را فراهم می‌کند.

محتوای این مجموعه به خوبی در عنوانِ آن منعکس شده: اپیزودها همان اندازه که به "س ک س" و زیر و بم و حول و حواشی آن می‌پردازند، "شهر" و فضاهای شهریِ عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی را نیز به تصویر می‌کشند. تناظر جالبی هم در این بین به چشم می‌خورد:

اولین برخوردها عموماً در فضاهای شهری عمومی اتفاق می افتد: خیابان، پیاده رو، رستوران؛ و گاهی هم در فضاهای نیمه عمومی: بار، محل کار، سالن ورزش...

محلِ قرارهای بعدی به فضاهای نیمه عمومی و نیمه خصوصی محدود می‌شود: کلاب‌ها و رستوران‌های خاص، لابی، پله‌های ورودی...

در نهایت، نقطه‌ی اوج روابط در فضاهای خصوصی و با استفاده از پتانسیل‌های این گونه فضاها (امنیت، خصوصیت...) شکل می‌گیرد. بدین ترتیب، غنای س ک سیِ زندگیِ نیویورکی‌ها بر مبنای غنای فضاییِ این شهر تعریف و معرفی می‌‍شود:

تنوع در کیفیت و سلسله مراتبِ عمومی-به-خصوصیِ کالبدِ شهریِ نیویورک بستر مناسبی است برای جریانِ سیال و سریع و آسانِ زندگیِ س ک سی از فعالیت‌های اجتماعیِ فضاهای عمومی به عرصه‌های خصوصی. نقشِ ویژگی‌های بصری و فیزیکیِ فضاهای ساخت بشر (built environments) در تعاملاتِ اجتماعی (به طور اخص، س ک س) در موارد متعددی مورد تاکید قرار می‌گیرد:

- علاقه‌ی یکی از پارتنرهای میراندا به س ک س در اماکن عمومی هرچند در ابتدا جذابیت خاصی دارد، ولی در نهایت از طرف او تحمل نمی‌شود که این تاکیدی است بر تناظر پیش‌تر یاد شده میانِ مراحلِ رابطه و کیفیتِ فضاهای شهری.

- عدمِ تفکیکِ صوتیِ مناسب آپارتمانِ سامانتا و همسایگانش او را ناخواسته میان رابطه‌ی دیگری می‌کشاند.

- بهای بالای اجاره، پایانِ آرامِ رابطه‌ی استیو و میراندا را تبدیل به یک جدایی ناخشنودانه می‌کند (چون استیو مجبور می‌شود مدت زمانی پس از قطع رابطه همچنان در آپارتمان میراندا بماند: عدم تناسبِ رابطه با کیفیتِ خصوصیِ فضا)

- سامانتا درپیِ عدمِ رعایتِ سلسله مراتبِ فضایی در روابطش با مجازاتِ محدودیتِ دسترسیِ فضایی روبرو می‌شود: او در یک مکانِ نیمه عمومی با مردی متنفذ دست به کار می‌شود؛ توسطِ همسرِ متنفذِ مردِ متنفذ غافلگیر و از آن پس تا مدت‌ها از ورود به بسیاری از فضاهای نیمه عمومی و عمومی (رستوران، بار...) منع می‌شود. در اپیزودهای متعدد دیگری نیز، عدم رعایت سلسله مراتبِ فضایی سامانتا را دچار مشکل می‌کند (از جمله تغییرِ اجباریِ محلِ کارش پس از اعتراضِ دیگر ساکنان به حضور متناوب مردان).

- شارلوت عشق دوران کودکی اش (اسب سواری) را حین دویدن در پارک باز می‌یابد (مجدداً آشنایی در فضای عمومی).

- محل انجامِ گفتگوهای چهارنفره هم – به نوبه‌ی خود - هر بار زمینهِ معرفیِ یک فضایِ جدید است.

کوتاه سخن این‌که عنوانِ The city and s e x هم بی اغراق برای این مجموعه متناسب می‌نماید. در این سری، نیویورک به خوبی و در قالبی جذاب، بازنمایانده و معرفی می‌شود و دانه درشت‌های تجارت و دانش و هنر را از دیگر نقاط جهان به خود فرا می‌خواند.

پ.ن. این متن قرار بود محدود به پارگراف اول باشد، ولی خوب محدود که نشد هیچ، تفصیلی و تحلیلی هم شد. گهگاه پیش می‌آید.