Friday, July 27, 2007

دختری از ایران

« سه زن» باعث شد به تاريخ خانواده‌ي فرمانفرماييان - كه به نوعي با تاريخ دوره‌ي پهلوي هم گره خورده - علاقه‌مند شوم. كتاب « دختري از ايران» به قلم « ستّاره فرمانفرماييان» به‌دستم رسيد كه به‌نوعي مكمل كتاب قبلي بود.
گزيده‌هاي زير پاره‌اي از ويژگي‌هاي ايرانيان را از نگاه كسي توصيف مي‌كند كه توانسته قدري از دورتر به اين قوم نگاه كند و در عين حال آن‌قدر هم بيگانه نباشد كه اين ملت را تنها از دريچه‌ي كوته‌نظر رسانه‌هاي غربي بشناسد:
هرچند به‌طور كلي، شكيبايي، بلندنظري و نوعي تسامح ديني و مذهبي پيوسته در اطوار و رفتار ايرانيان ديده‌شده، ولي اين تا زماني است كه كسي به آن‌ها توجه نداده‌باشد كه دين و باورهاي‌شان در اثر تسامح بيشتر به خطر خواهد‌افتاد.
ايرانيان اصولا ً نسبت به پذيرش اشتباهات خود بسيار حساس‌اند و فرهنگ عمومي آن‌ها بر اين است كه خطاي ديگران را نه به‌طور مستقيم بل با گوشه و كنايه و يا از زبان ديگران تذكر دهند.
... بايد به اين نكته پي مي‌بردم كه در سرزمين من، نكته‌ي اصلي و نخستين، آموختن شيوه‌ي بقاست. آيا همه‌ي اين ناراحتي‌ها را با بطن و ضمير و خميره‌ي مردم ما آغشته بودند و يا اين حكم سرزمين متلاطم ما بود كه از آرامش نسبي ملت‌هاي ديگر نصيبي نداشته‌باشند؟
من تنها همان اعتقاد قديمي خود را داشتم كه ايرانيان به‌دنبال قدرت روانه مي‌شوند و به ماهيت قدرت كاري ندارند.
هيچ فرقي بين هزار سال يا هفتصد سال پيش با امروز نبود. ناامني و آشوب، بخش به‌دفعات تكرارشده‌ي تاريخ ايران را تشكيل مي‌داد.
و اين هم يك جمع‌بندي منصفانه از مؤسس سلسله‌ي پهلوي كه نظير آن را جاي ديگري نديده بودم:
در اين زمان احساس من نسبت به رضاشاه چيزي شبيه دل‌سوزي و ترحم بود. اين حقيقت داشت كه او ملت‌اش را غارت كرده بود، به دموكراسي اعتقاد و اعتنايي نداشت، صداي آزادي‌خواهان را بريده و عملا ً آن‌ها را خفه‌كرده‌بود و در نظر او دموكراسي واژه‌اي بي‌معني مي‌نمود؛ ولي حق اين است كه او به پيشرفت اجتماعي نيز ياري رساند، جاده و مدرسه ساخت، در كشور امنيت برقرار كرد، پايه‌هاي توليد صنعتي را ريخت و حتي كوشيد سهم منصفانه‌تري از نفت به‌دست‌آورد. حالا كودكان ايراني مدرسه داشتند و پزشك در دسترس بود.

No comments: