Sunday, April 26, 2009

شرح حال نامه + کتاب‌نوشت

روزها بلند شده و آسمان آفتابی. دغدغه های پیش‌تر یاد شده را که کنار بگذاریم، روزگار به کام است و – البته - دغدغه‌های همیشه حاضر را اگر کنار نگذاریم که نمی‌شود! دلتنگی برای خانواده است و خوردنی هایی که گه گدار مزه‌اش می‌آید، چرخی می‌زند در مشاعرِ آدم و مورمور می‌کند و حالی به حالی و می‌رود. دلم برای راندن هم تنگ شده: این یکی هم به شکل خاطرات فلان دوربرگردان یا بهمان راهِ میان بر است که تبدیل می‌شود – به مرورزمان – به نقطه‌ی عطفِ حد فاصلِ دو اتفاق در یک جایی از زندگی آدم.
خوب خاطره همین است: ملغمه‌ی آدم‌ها و مکان‌ها و بوها و رنگ‌ها که وقتی دور شدی، دلتنگی‌های گاه گدار می‌‍‍‌آورد و گریزی هم نیست. شادی‌های امروز هم چه بسا خمیرمایه‌ی دلتنگی‌های فرداست...
********

"فرزند پنجم"(The fifth child) رمانی بود بسیار زنانه: "هریت" – بانوی داستان - راوی داستان نیست، ولی دغدغه‌ی راوی دغدغه‌های اوست. "دوریس لسینگ" در "فرزند پنجم" از عوامل خارجی (تهدیدهای اجتماعی، اوضاع اقتصادی و مقتضیات عصر جدید) غافل نیست، ولی این‌ها هیچ‌کدام در روایت او محوریت ندارد. گروه‌های نوظهور اوباش و آشوب‌های خیابانیِ حاصل از موج مهاجرت به لندن و بحران اقتصادی در "فرزند پنجم" همه از نگاهِ هریت رصد می‌شود؛ از این زاویه که این‌ها هرکدام تا چه اندازه رویای شادمانانه‌ی او و "دیوید" را خدشه دار می‌کند و توانش را در رویایی با آن دردسر عجیب تحلیل می‌برد: موجودی که با خود موجی از تناقض‌های احساسی و دوراهی‌های دشوار را به زندگی آرامِ هریت سرازیر می‌کند... پایانِ بازِ رمان از آن‌رو دلنشین است که نمی‌گذارد این‌همه چالش آخرِ سر بشود یک نصیحت اخلاقی کم مایه. خانواده‌ی او همین‌جور همان‌جا در میان‌سالی والدین می‌ماند با هزار جور آینده‌ی محتمل...
"دوریس لسینگ" زاده‌ی کرمانشاه است؛ ولی ایرانی نیست. در یک خانواده‌ی انگلیسی به دنیا آمد که به اقتضای شغل پدر در ایران زندگی می‌کردند. او در زیمبابوه و افریقای جنوبی و انگلستان کار و تحصیل کرد و نوشت. این توضیحی بود برای خودم و دیگرانی که بعد از اعطای نوبل ادبیات 2007 به او جوگیر و خوشحال و با تکذیب او سرد و گرم شدیم! ویکی پدیا هم – احتمالا به خواست خودش – او را انگلیسی – زیمبابوه ای معرفی می‌کند. در ایران برگردانی از او ندیدم تا این‌جا بالاخره اصل کتابش را اتفاقی پیدا کردم. بهترین رمان او البته "دفترچه‌ی خاطرات طلایی"(The golden notebook) است.

No comments: