Sunday, December 30, 2007

دلبرکان،محبوبه ها و روسپیان سودازده‌

بااین حال وقتی صبح نودسالگیم در رختخواب ِ نازک اندام، زنده بیدار شدم این فکر دلپذیر از خاطرم گذشت که ای کاش زندگی چیزی نبود که مثل رود گل آلود ِ هراکلیت بگذرد، بلکه فرصت نادری بود تا در ماهیتابه از این رو به آن رو شویم و طرف دیگرمان هم تا نود سال دیگر سرخ می شد...
*****

این کلام از زبان شخص اول ِ رمان ِ مارکزالبته تبریک کریسمس نیست؛ ولی دست کم به مناسبت کریسمس می‌تواند باشد:
اگر در این دنیا از چیزی متنفر باشم، جشن هایی است که در آن ها مردم می‌گریند چون شادند. آتش بازی، آوازهای دسته جمعی احمقانه و گل های کاغذی که هیچ ربطی به کودکی که دوهزار سال پیش در اصطبلی محقر به دنیا آمد ندارد.
«خاطرات روسپیان سودازده‌ی من»، «خاطرات دلبرکان غمگین من» یا - فرق نمی‌کند - همین آخرین رمان مارکز که جایزه‌ی مطرح‌ترین مترجم سال را نصیب امیرحسین فطانت کرد، برای من یادآور «گرگ بیابان» ِ هرمان هسه است. گرگ بیابان را من معنوی ترین رمان عصر حاضر می‌دانم. معنویت در آن اثر نیز همانند رمان مارکز با عناصری تعریف شده که غالبا ً مصادیق فساد اخلاقی به شمار می‌آیند و اتفاقا ً ارزش منحصر به فرد این دو اثر در آن است که مرز اخلاق و معنویت را تبیین و تفاوت این دو مقوله را شفاف می‌کنند.
«خاطرات روسپیان سودازده‌ی من» شعرگونه و موجز است و درمورد آن نمی‌توان بسیار سخن گفت‌. طنازی‌های فرزانه واری از این دست دارد:
یادم افتاد که یکی از قشنگی های پیری اغواگری های دوستان جوانی است که فکر می کنند ما خارج از سرویسیم.
و ردپای تکیه کلام‌های به یادماندنی ِ عاقله زن‌های «صدسال تنهایی» نیز در آن دیده می‌شود:
«ای عاقله مرد محزون من! می ری دو ماه گم می شی بعد برمیگردی و یک چیز رویایی می خوای.»

Tuesday, December 25, 2007

همسفر

با افتخار اعلام می‌دارم همسفر کریسمس رییس جمهور فرانسه را، من چهار سال پیش در همین مکان - در نیمسایه یعنی - به جهانیان معرفی کرده بودم :

پ.ن. یکی از پیوندهای صفحه‌ی چهار سال پیشم آینه بود. جای زیبایی است.
این چند خط را هم در این‌جا نقل قول می کنم از آن‌جا:

ما را به خاطر بیاور
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم
شور عشق در سینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم
سینه به خاک سپرده... مردیم
ما را به خاطر بیاور
ما را که سینه سرخانی خنیاگر بودیم
و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار
پیش از آن که آوازه خوان شویم
جان واسپردیم.

Thursday, December 13, 2007

مرکز همایش‌های بیمارستان رضوی

امروز رفتم دیدن دکتر فلامکی در همان دفتر قدیمی هفت تیر جنب خانه اش. دو روز پیش هم دانشکده مسعود زین الدین را دیدم و دوستان و اساتید قدیم: درودگر، حجت، بحرینی، محمودی، آیوازیان،... دانشکده حالش خوب بود، اما دانشگاه شلوغ بود و بی سروسامان. روز خوبی بود سرجمع.
*****

بنای مرکزهمایش‌های بیمارستان فوق تخصصی رضوی پیش از هر چیز واجد ارزش‌هایی نمادین است. این بنا می باید از یک سو در تعامل و تناسب با بنای موجود بیمارستان رضوی و اراضی پیرامون آن شکل گیرد و ازدیگر سو، مفاهیم کارکردی ونمادین درونی خود و معانی برآمده از زادگاه جغرافیایی ، بستر تاریخی و اجتماعی و پیشینه ی فرهنگی منطقه را متبلور کند.
« نقوش گره سازی زمینه ی کـُند سرمه دان» زینت بخش ِ ایوان طلای ناصری واقع در صحن نوی بارگاه رضوی است. طرح هند سی این الگو که واحد پایه ی آن مجموعه ای ازصورتهای پنج ضلعی وبادبادکی پیرامون شمسه ای ده پـَر است، مبنای طرح حاضر می باشد. جایگزینی شبکه های شطرنجی ِ معمول با این الگوی هندسی علاوه بر فراهم آوردن قابلیت پیش ساختگی و مدولاسیون، بنا را - در ذات و معنا- واجد ارزش‌های نمادینی می کند که ریشه در سنت های بصری ِ هنر ِ ایران زمین دارد. به علاوه، اجزای دانه درشت ِ این الگو پاسخگوی الزامات کارکردی بنای مرکزهمایش است.
احجام برآمده از« الگوی کند سرمه دان» در ضلع شمالی با مجموعه ای از احجام راست گوشه در هم می آمیزد. بخش جنوبی، تالارهای اصلی وبخش شمالی سالن‌های گردهمایی ِ خردتر را در خود جای می‌دهد. بخش جنوبی از بطن خود برآمده است؛ توده‌ی شمالی اما با احجام موجود بنای بیمارستان هم آوایی می کند. ترکیب و تداخل متقارن ساختار بخش نخست با احجام ثانوی و انطباق راستای طولی مکعب‌ها با یکی از امتدادهای ده گانه‌ی شمسه‌ی مرکزی، عامل اتصال این دو صورت ِ متفاوت در قالب بنای مرکزهمایش است.
در ادامه‌ی فرآیند شکل گیری حجم اثر از درون به بیرون، شمسه ی مرکزی در حوزه ی بیرونی بنا نیز پیشروی می کند و با تکرار و چرخش، شمسه‌ی ثانوی بیست گوشه‌‌ای راپیرامون بنا پدید می آورد که مبنای طرح معابر پیرامونی و گذر نمایشگاهی شمالی است. هندسه ی گره سازی در فضای سبز واسط میان مرکز همایش‌ها وبیمارستان تخصصی و در سطوح مجاور محور ورودی شرقی نیز به شکل محدود تسری یافته تا پیوندی میان این دو باشد.گذر یاد شده و کرانه‌ی شمالی بنا حدود محوطه‌ی مشجری را تعریف می کنند که به واسطه‌ی اختلاف ارتفاع با اراضی پیرامونی واجد کیفیت‌های فضایی مطلوبی چون خصوصیت ومحرمیت است. رویکردهای « بهره گیری از طبیعت» و «اختلاف ارتفاع با پیرامون» که مبانی آفرینش « گودال باغچه» درپیشینه‌ی معماری ایرانی بوده است، در این طرح نیز مد نظر بوده.



.................................................................................

Saturday, December 08, 2007

نظربازی

باتوجه به گله و شکایت‌های به‌جای دوستان، سیستم کامنتینگ «هالوسکن» را راه انداختم. کامنتینگ بلاگ سپات هم فعال است هنوز. از این یکی که مطمئن شدم آن یکی را حذف می‌کنم. پس تا آن موقع در پایینی مرقوم بفرمایید لطفا ً.
متشکرم!