شمارهانداز آن قرار است « دقیقا ً» زمان باز یا بسته شدن راه را نشان دهد تا ما بر مبنای آن عکسالعمل نشان دهیم. اما جهشهای جادویی اعداد گاه باعث میشود مثلا ً انبوهی از رانندگان شتابزده پس از طی ِ ماراتون ِ رسیدن به چهارراه، متوجه شوند که نیازی به آن همه شتاب نبوده و چراغ، یک دقیقهی دیگر هم بر روی عدد چهار خواهد ماند؛ یا این که برعکس، تبدیل ِ ناگهانی ِ عدد ِ سبزرنگ ِ چهل ثانیه به چراغ قرمز و سد کردن ِ راه، آرامش آدم را به هم میزند...
اینجا، خیلی از شاخصها که قرار است «دقیق» باشد و «مطمئن» با همان سرعت و بی هیچ هشداری دگرگون میشود و تصمیمها و کوششهای من و تو را نقش بر آب میکند.
البته همین الان که دارم می نویسم هم بهشدت احساس ِ زیادهخواهی میکنم وقتی پای اولویت در میان باشد!
این جملهی لیسینگ (برندهی جایزهی نوبل) را در مذمت فمینیسم بخوانیم تا متوجه شویم دنیای فکری ایشان هیچگاه هیچ سنخیتی با حال و هوای زادگاهشان نداشتهاست:
اینجا هم گفتاری است در نکوهش قشر روشنفکراز زبان «دکتر صادق زیباکلام»:
پرسش یک: من که نفهمیدم. شما آیا فهمیدید دکتر بالاخره خودشان را روشنفکر به حساب آوردند یا نه؟
پرسش دو: پس از پاسخ دادن به پرسش یک و آگاهی از مصداق «روشنفکر» از نگاه دکتر حالا بگویید موافق هستید با نظر ایشان که روشنفکر ایرانی مغرور و پرافاده است یا خیر؟
یک وصفالحال مختصر و مفید هم عرض کنم: اگر یک « مرز معصومیت حرفهای» وجود داشته باشد برای هرکسی، من فکر میکنم الان همانجاهای زندگی حرفهای ام باشم. حالا اگر مطمئن شدم رد شدهام از آن، خبر میدهم؛ شاید هم خبر ندهم البته.